۴ مرداد ۱۳۸۸

پردیس سینمایی پارک ملت

ايجاد فضاهاي فرهنگي به تنهايي اتفاقي خجسته به حساب مي آيند. اين اتفاق زماني خجسته تر است كه اين فضاها در مديوم معماري نيز در خور توجه باشند. اين همان چيزي است كه رضا دانشمير در طراحي پرديس سينمايي پارك ملت تهران در نظر داشته است : « ما هدفمان تنها ساخت يك سينما نبود و مي خواستيم پديده‌اي را به شهر اضافه كنيم. پديده‌اي كه مردم را به فكر وا‌ مي‌دارد و چشم‌اندازهاي جديدي را از شهر و معماري برايشان مهيا مي كند. »
پرديس سينمايي پارك ملت در زميني به مساحت 6000 متر مربع اجرا شده است. و 15000 متر مربع زيربنا دارد. در اين مجتمع علاوه بر فضاهاي جنبي و تاسيساتي، چهار سالن سينما قرار دارد که به صورت قرينه، دو سالن در بالاي مجموعه و دو سالن در زير زمين قرارگرفته و هرکدام با سالن هاي انتظار جداگانه، قابليت نمايش فيلم را براي بازديد 300 نفر تماشاگر دارند. ارتفاع كل مجموعه 40 متر و ارتفاع ساختمان آن 20 متر است و نمايي كاملا شيشه اي دارد. در منتهي اليه غربي پارك واقع است و از سمت شمال و شرق به محوطه پارك و از سمت جنوب به بزرگراه نیایش و از غرب به محوطه ورزشی انقلاب محدود می شود. علاوه بر سالن هاي سينما فضاهاي نمايشگاهي، كافي شاپ، رستوران و فروشگاه كتاب و سي دي نيز در مجموعه جاي دارند. در ساعات شلوغي اين مجموعه مي تواند پذيراي 2200 نفر باشد.

با استفاده از اتصال شیب گردان دو سالن نمایش در امتداد یکدیگر، ایوان سرپوشیده بزرگی ایجاد شد که دستاورداصلی پروژه برای شهر و محل گفتگو و تبادل نظر، اجرای مراسم و رویدادهای متنوع فرهنگی و اجتماعی خواهد شد که تاثیر این استراتژی در سازماندهی فضایی عناصر پروژه منجر به ایجاد سه فضای باز و کشیده شد. فضای اول در زیر زمین مربوط به فعالیت های نمایشگاهی، فضای دوم در همکف مربوط به ایوان سرپوشیده ورودی و فضای سوم در بالاترین سطح به رستوران مجموعه اختصاص می یابد و این سه فضای باز افقی توسط دو فضای عمودی در دو سوی خود که شامل فضاهای انتظار و خدماتی است به یکدیگر متصل می کند. همچنين در بخش غربي مجموعه نيز فضايي براي يك سينماي تابستاني در نظر گرفته شده است كه نمايش فيلم در آن از طريق LCD صورت مي گيرد. ارتباطات مجموعه شامل راهروها، پله های برقی و آسانسور ها نیز از فرم سالن ها و این فضاهای باز ناشی می شوند و کشیدگی و انحنای خاص فرم پروژه و وجود مقاطع متغیر عرضی ناشی از آن، امکان طرح زمین های نرم و مواج را در طول پروژه و در جبهه شمالی مهیا کرده است. بنابراین همانند پیاده روها درون پارک، فضای حرکتی این پروژه احساسی از تداوم فضای پارک را در درون پروژه ایجاد کرده و مناظر بدیعی را در هنگام حرکت فراهم می آورد.فرم پروژه و عناصر موجود در آن، خود را با شکل سایت هماهنگ کرده و به صورت یکپارچه همانند موجودی زنده که دارای اجزایی مرتبط و منتج از یکدیگر است عمل می کند.
طراح پروژه رضا دانشمير فارغ التحصيل رشته معماري دانشگاه علم و صنعت است و از ديگر آثار وي مي توان به گالري آو اشاره كرد. دانشمير براي وارد آسيب وارد نكردن به درختان كهنسال مجموعه 2 سالن را در زيرمين مجموعه در نظر گرفته است. وي همچنين با ايجاد قوسي در فضاي برخورد سالن هاي طرفين فضايي براي عبور و مرور ايجاد كرده است تا طول زياد ساختمان كه 110 متر است مانعي براي رفت و آمد نباشد.

آشتي با فرم

در این عکس چیزی به جز تعدادی توپ کاموایی رنگی که بر روی هم ریخته شده اند هست؟ یعنی تا به حال چنین منظره ای را هیچ جا ندیده ام که این تصویر تا این حد برایم جذاب و شگفت انگیز است؟ عکس را اولین بار در نمایشگاه mass در مشهد دیدم. نمایشگاهی بود از تعدادی از عکاسان جوان در کنار چهره های با تجربه تر. عکاس اثر را دیدم و گپ کوتاهی زدیم و بعد در آن هوای سرد زمستانی از نمایشگاه بیرون زدم و ساعتی را به قدم زدن گذراندم؛ در حالیکه تصویر آن توپ های کاموایی رنگی رهایم نمی کرد. چه چیزی است که تا این حد تو را مجذوب می کند؟ چیزی جز فرم است؟ فرم است که هجوم می آورد، درونت را می کاود و در ذهن خانه می کند. فرم، چیزی که هر لحظه با اشکال گوناگون آن مواجه می شویم و ناخودآگاه اثرش را در اندیشه ما بر جای می گذارد. اما وضعیت ما و فرم چندان رو به راه نیست. اطراف مان را آنقدر نمونه های ناجور و درهم و برهم آن پر کرده است که به هر سو سر می چرخانیم چیزی جز بد شکلی نمی بینیم. این شکل های بی تناسب دارند خود را به ما تحمیل می کنند و چشم های ما هم دارند به این شکل ها خو می گیرند. خط، سطح، حجم گریزی است به دنیای فرم یا شاید تلاشی برای آشتی با آن. پرداختن به مسائل روز و بحث های بنیادین اولویت ما در حیطه هنرهای تجسمی هستند. در گستره معماری نیز با توجه به بین رشته ای بودن، تلاش خواهیم کرد تا به وجوه مختلف طراحی معماری بپردازیم. هر چند سعی می کنیم از پدیده های خارجی غافل نشویم اما نمونه های ایرانی اولویت دارند. کما اینکه اولین مطلب را با اثری از یک عکاس جوان ایرانی آغاز کرده ایم.

از روزی که این عکس و عکاسش را دیدم قریب به نه ماه می گذرد و از زمانی که خبر تلخ درگذشت عکاس جوانش منقلب ام کرد چند ماهی بیشتر نگذشته است. خاطره آن روز سرد زمستانی و آن دیدار را هرگز فراموش نمی کنم. خاطره دیدار با محسن رسول اف!