۴ مرداد ۱۳۸۸

آشتي با فرم

در این عکس چیزی به جز تعدادی توپ کاموایی رنگی که بر روی هم ریخته شده اند هست؟ یعنی تا به حال چنین منظره ای را هیچ جا ندیده ام که این تصویر تا این حد برایم جذاب و شگفت انگیز است؟ عکس را اولین بار در نمایشگاه mass در مشهد دیدم. نمایشگاهی بود از تعدادی از عکاسان جوان در کنار چهره های با تجربه تر. عکاس اثر را دیدم و گپ کوتاهی زدیم و بعد در آن هوای سرد زمستانی از نمایشگاه بیرون زدم و ساعتی را به قدم زدن گذراندم؛ در حالیکه تصویر آن توپ های کاموایی رنگی رهایم نمی کرد. چه چیزی است که تا این حد تو را مجذوب می کند؟ چیزی جز فرم است؟ فرم است که هجوم می آورد، درونت را می کاود و در ذهن خانه می کند. فرم، چیزی که هر لحظه با اشکال گوناگون آن مواجه می شویم و ناخودآگاه اثرش را در اندیشه ما بر جای می گذارد. اما وضعیت ما و فرم چندان رو به راه نیست. اطراف مان را آنقدر نمونه های ناجور و درهم و برهم آن پر کرده است که به هر سو سر می چرخانیم چیزی جز بد شکلی نمی بینیم. این شکل های بی تناسب دارند خود را به ما تحمیل می کنند و چشم های ما هم دارند به این شکل ها خو می گیرند. خط، سطح، حجم گریزی است به دنیای فرم یا شاید تلاشی برای آشتی با آن. پرداختن به مسائل روز و بحث های بنیادین اولویت ما در حیطه هنرهای تجسمی هستند. در گستره معماری نیز با توجه به بین رشته ای بودن، تلاش خواهیم کرد تا به وجوه مختلف طراحی معماری بپردازیم. هر چند سعی می کنیم از پدیده های خارجی غافل نشویم اما نمونه های ایرانی اولویت دارند. کما اینکه اولین مطلب را با اثری از یک عکاس جوان ایرانی آغاز کرده ایم.

از روزی که این عکس و عکاسش را دیدم قریب به نه ماه می گذرد و از زمانی که خبر تلخ درگذشت عکاس جوانش منقلب ام کرد چند ماهی بیشتر نگذشته است. خاطره آن روز سرد زمستانی و آن دیدار را هرگز فراموش نمی کنم. خاطره دیدار با محسن رسول اف!

هیچ نظری موجود نیست: